-
با همسرآزار میتوان زندگی کرد؟
سهشنبه 9 فروردین 1401 01:51
مغز آدم که تیر نمیکشه. من گاهی سر نوک انگشتای پاهام، اونم بر اثر فشار تیر میکشه. فشار که خوب از کار و ایستادن رویش مونده، ورزش هم که نکرده ام. وقتی اینا باهم با یک رابطه احساسی ناراحت کننده جمع میشن، یک لحظه و چند ثانیه که تیر کشیدن عادیه. شوهرم رو و اینکه من ارتباطم باهاش حفظ بشه رو خیلی ها دوست داشته اند. حتی گاهی...
-
من و گربه و ماهان
شنبه 21 اسفند 1400 22:22
بچه که بودم یه گربه داشتیم. یه گربه حنایی همونطور که به مرغ اگر سیاه بود می گفتیم مرغ سیاه یا مثلا مرغ حنایی به گربه هم می گفتیم گربه حنایی. باهاش بازی می کردیم سه چهارتابچه بودیم از 4 تا 8 و نه سال که گربه با ما بازی می کرد. ا کوچیکیش داشتیمش و برگش کرده بودیم تو بچگیش بهش شیر میدادیم از اون موقع نگهش داشتیم. اصلا...
-
وقتی خدا به ما ماهان خوشگل داد
چهارشنبه 11 اسفند 1400 06:31
دیروز صبح خیلی زود زود از خواب بیدار شدم و بعد از اینکه گذاشتم کلی افکار از سرم بگذرن از جام بلند شدم. دیگه بعد نماز کارهای صبح زود صبحانه آماده کردن همسر و میان وعده ماهان رو آماده کردن و تو کیفش گذاشتن است. هرکی ندونه فکر میکنه حالا من با این یک دونه بچه که بزرگ هم شده (پنج-شش سالش شده برای خودش) دیگه چی میخوام تو...
-
خاطره من از ماهانم کنار قورباغه
جمعه 8 بهمن 1400 08:36
دیروز یکی از همکارام تعریف میکرد که رفته حرم حضرت ابوالفضل و یک عده که زندگیش رو خراب کردن نفرین کرده. من همون جا اعلام موضع کردم و ناراحت شدم. خود من بشخصه دارم کسایی که جاش بود نفرینشون کنم، ولی این کار رو معمولا خودم نمیکنم. اشاره نمیکنم که دیگران هم بکنن. کلا همونطور که امامها نفرین رو نکوهش کرده ان من هم همینطور....
-
روز مادر
شنبه 2 بهمن 1400 03:10
چند وقت پیش یکی از همکاران میگفت برای مادرش اگر کمتر از طلا بخرن ناراحت میشه. من نگاه کردم مادرم به یک نقاشی که در همین روز هم بهش میدادیم در طول سالیان دراز زندگی هم راضی بوده، از زندگیش و حتی از فرزندانش که ماها باشیم. البته مادر اون دوستمون هم زرنگ بوده. ماها به اموال مادر مخصوصا طلاهاش از همه راحت تر دسترسی داریم....
-
همسر خوب من و ماهانم
شنبه 25 دی 1400 01:58
گفتم چی شده این بار استخدام میکنند. یعنی هر جای دیگه میرفتم انقدر راحت استخدام نمیکردن. نگو قضیه انحلال کل ساختار در میون بوده! مسئول شعبه قبلیمون قبل از اینکه عوض بشه به من گفت همون جایی که هستی بمون برات بهتره. گفتم نه میخوام همین شعبه نزدیک باشه. آخر برای آموزش برده بودم یک شعبه دیگه. کلی هم طول کشیده بود این خط...
-
تجربه مامان یک پسر پنج-شش ساله
شنبه 20 آذر 1400 10:30
این روزا ماهان رو باباش میبره مهد. نصف روز رو با مهد وقتش رو پر میکنن، بقیه اش رو هم خودش خسته میشه دیگه. دیگه الآن طوری شده پسرها خونه نمیمونن، باباشون میره، بچه هم باهاش میره. کاری هم با ما نداره، نه وقت برای لج بازی داره و نه وقت برای بدو بدو. فوقش به باباش میگه یه مسافرتی بریم. از من هم دیگه نمیخواد قصه براش...
-
ای خدای ای کاش ها- فصل پاییز
چهارشنبه 26 آبان 1400 04:52
نزدیک سحری چند نفر ای کاش میگن. یکی کبوترها هستند. کبوترها تمام شب تو سرما بوده ان. یک ساعت به نماز صبح که میشه دمای هوا یک درجه پایین تر میاد و اونا اگر مثل ماها ای کاش نمیگن دائما دارن فکر و برنامه ریزی میکنن که وقتی صبح ساعت 7 شد و آفتاب کمرنگ پاییز پایین اومد کجا برن و چی کار کنن. همیشه میگفت که پرندگان در فصل...
-
داستان زندگی سفالینه من
چهارشنبه 12 آبان 1400 17:50
نگاه میکنم داستان زندگی منم مثل خیلی داستان های طلاق تو فیلماست. به خاله ام زنگ میزنم میگه با زن برادرت آشتی کردی؟! بعد از چهار سال بهش زنگ زده ام! میگم چی؟! قهر نبودیم که آشتی بکنیم! اونم پر رو میگه، آفرین! انگار بالاخره یاد گرفتم جوابش رو بدم! یعنی انگار یک بازیه که تا زمانیکه نتونم جواب درستی برای این جمله زشتش بگم...
-
تکلیف فراموش شده
پنجشنبه 6 آبان 1400 04:12
دیروز که رفته بودم پارچه بخرم خریدارا بیشتر از فروشنده ها ناراضی بودن. فروشنده ها که انگار تکلیفشون رو از همون سالهای 96-97 روشن کرده بودن. دیگه نمیخوان پرچم شیر و خورشید دربیارن، به همون رفتن زیر لقای پرچم آمریکا راضین! جنس هم نه جنس ایرانی، جنس تو انبار و اون هم خارجی میفروشن! کمیاب ترین جنس گیاهی و ایرانیه! اگر جنس...
-
ماهان در شروع سال تحصیلی
شنبه 3 مهر 1400 13:21
سال تحصیلی شروع شده ، انقدر این ماهانم ذوق زده بود دیشب که یک باری دیدیم نصف شبی (ساعت سه بعد از نیمه شب) بلند شده داره با لباس فرم و کفش و اینا داره میره از خونه بیرون. منکه البته خواب بودم . این پسر بزرگ همسایه دیدتش و از جای پارکینگ آوردتش بالا حالا همسر جلوش ماهواره گذاشته برنامه ورزشی ببینه. همینطوری بدون اینکه...
-
تربیت فرزندکم ماهان
سهشنبه 2 شهریور 1400 15:09
امروز، هوا آلوده بود. مثل همیشه. فقط یک فرق داشت و اونم این بود که انگور داشتم کشمش میکردم. یک جا خوندم میگفت کمی اون رو بجوشونید. این کار غلطه. نجسش میکنه. ولو که کم باشه. برای شیره انگور میگن باید روی آتش بجوشونید تا دو سوم آبش بره. انقدر فرقشه. دیگه یک جایی تو روستا میگفتن ما روی حرارت نمیذاریم تا دو سوم آبش بره و...
-
پارک کوهسنگی کرونایی
دوشنبه 4 مرداد 1400 04:51
خدا لعنت کنه این آمریکا رو. رفته ام بچه رو برده ام پارک. دلم براش سوخت. زمانی ما بچه بودیم اصلا بدون پارک و باغ و بدون چرخیدن چند تا بچه دور و اطراف بابا مامان ها زندگی اونها نمیگذشت. حالا یه دونه بچه دارم همون رو هم از پارک محروم کنم؟ گفتم میریمو فوقش فقط میشینیم. مگر میشد؟ بچه های مردم که اول تو آب بودن و رو هم آب...
-
معلما رو واکسن بزنن مدرسه ها رو باز میکنن؟!
یکشنبه 27 تیر 1400 12:53
من بچه ام پنج سالشه. از چند روز پیش که اخبار گفته معلما رو واکسن بزنن مدرسه ها رو باز میکنن، حول و ولا برداشتتم که چطوری بچه ام رو به مدرسه و پیش دبستانی برسونم؟! هزار تا مشکل داره. پارسال یک عده با هواپیما رفتن لندن که واکسن بزنن. اون موقع هنوز واکسن ایران قطعی نیومده بود. بعد هم حالا که این اخبار باز شدن مدرسه ها...
-
وقتی چند قطره باران مثل چند دانه برف مهم می شود
شنبه 26 تیر 1400 12:49
امروز صبح شنبه نمیدونستم که بعد از یک روز تعطیلی جمعه ممکنه نم باران دیشب ادامه پیدا کنه. احتمال داشت که این اتفاق نیوفته. ولی 50% بود، چون سویه دلتا کرونا بالا رفته و تعداد کمتری آدم اون بیرون هستن. اتفاقا الآن موقع ظهر چند قطره ای باران آمد. این از عجایب روزگاره! تا نم بارون اومد ماشین های بیرون شروع کردن به بوق...
-
دایرة المعارف ازدواج به مناسبت روز ازدواج حضرت علی و فاطمه
دوشنبه 21 تیر 1400 22:07
چون حدس میزنم روزی تازه جوان های ما این مطالب رو میخونن اینجا چند نکته دایرة المعارفی درباره ازدواج اضافه میکنم که معمولا مثل قانون نانوشته در ایران هستند. 1- مفهوم دوست پسر در ایران: پسری از فامیل که دختر قبلا میشناسد و وقتی میخواهد او را به دوستان نوجوان خود معرفی کند به جای گفتن کلمه پسر فامیل میگوید «دوست پسر» 2-...
-
داغ تازه دل بعد از صحبت از رونمایی سامانه همدم
دوشنبه 21 تیر 1400 16:51
امروز رفته ام، بعد از اینکه گفته ان سامانه همدم رونمایی شده. اول که میبینم مثل خشت اول اپلیکیشنه و نه سایت. همون موقع حدس میزنم شانسم برای ازدواج کم شد. بعد هم حدسم درست از آب درمیاد. چون خشت اول رو گوشی گالاکسی سامسونگم نشناخت، همدم رو هم همینطور! اون از خشت اول اینم از این همدم. اسمش اینه که میتونیم ثبت نام کنیم....
-
بعضیا مفت گیرشون میاد
پنجشنبه 10 تیر 1400 03:38
دیروز تو راه برگشت از خونه پدر قطار کامیون و تریلی دیدیم. از سمت ما و از سمت خط برگشت همینطور پر از کامیون بود. یک تعداد زیادیشون برای مصالح بودن و یک تعدادی هم کالا. ساخت و ساز حسابی سمت ما بالا گرفته. از اونطرف هم دور بعدی احتکار بالا رفته. یک جورایی که زودتر مثلا کار رو تموم کن وگرنه گذشت زمان به نفع خواب پول نیست!...
-
آتش سوزی امروز مشهد
یکشنبه 23 خرداد 1400 23:43
از دو شبانه روز پیش این کلاغ های بیچاره غار غار میکردن. وقتی کلاغی مدام صدا میکنه، معمولا دلیلش اینه که خونه اش خراب شده و درخت تنومندی قطع شده. این کلاغ ها، امروز صبح کمی به عزاداری خود ادامه دادند و بالاخره لابد لانه جدید پیدا کردند، به هر حال ساکت شدند. اما، بعدازظهر امروز تا همین الآن ما بقدری آتش نشانی، اورژانس و...
-
حق آبه حیوون ها
دوشنبه 3 خرداد 1400 03:40
به عنوان یک زن خانه دار وظیفه دار رفته بودم مجلس. وسط صحن علنی مجلس بودم که این عدد و رقم نمایی کسری بودجه رو که شنیدم هوشیاریم رو از دست دادم. از اون موقع به بعد این عدد فقط تو ذهنم تکرار میشد. مثل یک غم. انقدر غمگین شدم که اول که رفتم خونه همه پنجره ها رو باز کردم. بعد هم روضه باسمه کربلایی رو گذاشتم. با خودم فکر...
-
همسر کلاه بردار
چهارشنبه 22 اردیبهشت 1400 05:29
من برادرم همه جهاز زنش رو کامل داد. با پول ماها. مهریه هم همون قدر که قانون حد گذاشته بود، چیزی حدود صد و ده سکه. از نظر قانونی جهاز پای پسره. حالا همسر من؟ هیچ. از اول پاش رو کرد توی یک کفش که نرخ جهاز تو اون زمان دوازده میلیون تومنه. اصلا قصد مهریه دادن هم از همون اول نداشت. فقط چشمش هم دنبال این بود که همین یک بچه...
-
حلوای قبل ماه رمضون
یکشنبه 22 فروردین 1400 22:18
من همیشه دوست دارم دستور پخت های جدید رو امتحان کنم. خیلی کتاب آشپزی، ویدئو آموزشی و این جور چیزا از آشپزی هم دوست دارم. امروز یکی از این دستورها رو که خواهر شوهرم برام نوشته بود پختم. مرغ همسایه هم که برای من غازه. این همه دستور پخت حلوا کشیو حلوای سیاه و این طور چیزا داشتم رفتم سراغ این یکی. اول آرد رو وزن کردم 135...
-
پسرم شاهزاده ماهان
یکشنبه 8 فروردین 1400 15:59
یک مدتیه داره باد میاد. کمی بارون میاد و فقط چند قطره. البته باز باد که خوبه، وگرنه گرما بود و میگفتیم که سالی که نکوست. حالا دیده ام اسم پسرم ماهان چقدر بلند شده. اون روز اخبار نشون داد باغ شاهزاده ماهان هم داریم. معماریش قشنگه و چون دوستدار طبیعته خاطره انگیز. من انقدر از این خونه ها دوست دارم که وقتی عکس میگیری...
-
روز پدر
دوشنبه 11 اسفند 1399 13:29
من روزهای مهم زیادی تو زندگیم دارم که فکر کنم یکی از مهمترین هاش روز مبادا باشه. اونقدری که روز مبادا برام مهمه روز پدر برام حادثه مهمی محسوب نمیشه. اتفاقا روز مبادا تاریخ مشخصی هم نداره. برعکس روز پدر که براش خیلی برنامه ریزی میکنیم. خودم نهایتش یک کیکی اتفاقی در این روز درست کنم تا حالا همه با هم بخوریم. از روز پدر...
-
همون چیزی که باید یادت بره
پنجشنبه 9 بهمن 1399 21:22
امروز کمرم صاف شد. از بس تو این صفحات وب مطالب قشنگ درباره صنایع دستی ایران پیدا میکردم نمیتونستم این لپ تاپ رو ول کنم. یک چیزایی هم بخصوص اسماشون برام جدید بود. مثلا کپو بافی، یا ممقان دوزی، یا زغره (ژغره دوزی). بخوام لیست چیزایی که برام جدید بود رو بگم قدر همین یک روز که پشت سیستم بودم باید براتون تایپ کنم. اونم که...
-
پنج سالگی ماهان
پنجشنبه 2 بهمن 1399 20:52
همسرم مریض شده بود. همه مراقبش بودن. خواهرشوهرم فرنی بادامی براش درست کرده بود. مادرش هم آمد و کلی میوه و آبمیوه اینها برایش گذاشت. گذاشتیمش تو یک اتاق جدا روی صورتش هم ماسک گذاشته. حالا اینم بگم پسرم ماهان هی دور و بر ما میچرخید. میگفت منم میخوام ماسک بذارم. احساس میکنم مریض شدم! همه اش هم نقشه اش اینه که فرنی ها و...
-
چون رو راست بود، یا چون تکلیفش روشن نبود؟
پنجشنبه 11 دی 1399 08:11
دیروز داشتیم با همسر یک انیمه ژاپنی +13 میدیدیم. مثبت 13 بود چون انیمه بود، وگرنه اگر فیلم بود میشد +14-15. قبلا همسر این انیمه رو یک بار دیده بود و فقط یک قسمت ویژه اش رو خیلی دوست داشت منم ببینم. این قسمتش درباره یک جزیره ای بود که در و دیوارش از کیک ساخته شده بود. همه چیز قشنگ، همه چیز تارت و کیک. بعد همه لاغر،...
-
خانه هوشمند
دوشنبه 10 آذر 1399 10:55
خونه ما خیلی هوشمنده. مخصوصا از وقتی هودش خراب شده. چند روز پیش بعد از چند روز آش و سوپ خوردن به خاطر این روزای کرونایی گفتم یک کبابی سرخ کنم. دیدم تخم مرغ نیست به همسر دادم بره بخره. همسر هم دیر برگشت و همون موقع شروع کرد به تند تند نون خوردن. دیدم بذارمش با این دیابتش همه نون ها رو ناجور میخوره. این شد که تندی سیب...
-
اگر بگن از ... هم عکس بگیر، میفرستی؟
پنجشنبه 8 آبان 1399 10:55
رفته ام، درگاه زرین پال بگیرم. یک بار دیگه قبلا دیده بودم چند نفری رو مجبور کرده اند که کنار یک کارتی مثل کارت ملی، پاسپورت و غیره بایستن و عکس بفرستن. حالا دیگه گفتم این کار رو بکنم که همسر نذاشت. خیلی جدی فرم اینترنتی درست کرده اند، میگن اصل کارت ملی خود را در قسمت مربوطه بچسبانید و از خودتان در حالیکه فرم احراز...
-
روز مبادا
دوشنبه 28 مهر 1399 18:58
این روزا که هواشناسی اعلام میکنه هوا آلوده است، اتفاقا من هرشب صدای این کامیون دارها رو پشت در خونه مون خیلی میشنوم. اصلا گاهی با صحبتهاشونو این که مثلا میگن این کار رو بکن اون کار رو بکن خواب زده میشم. وقتی هم بلند میشم بوی گازوئیل همه جا رو گرفته. بعد هواشناسی میگه وارونگی هوا داریم و بیرون رفتن تو این روزا خودکشیه....