آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم
آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم

بچه داری

قالیچه م برگشت. درست نصف شب همون روز همسرم با یه ببخشید گفتن رفت در خونه همسایه و قالیچه رو پس گرفت. من موندمو قالیچه کهنه که باید دوباره شسته میشد.

دیگه ماسک دوختم. الحمدلله فقط ماسک همسر گم شد. فکر کنم از دوختم خیلی راضی نبود. نکته دیگه درباره همسر اینه که دنبال یه روشی هستم که به بچه بیشتر علاقه نشون بده. بعد از 4 سال، اصلا پیگیر نیست. این بچه الآن با کلی هیجان، فقط تونسته شب ها باباش رو اونم به زور ببینه. اصلا باباهه نیست. کو بابا؟

دیگه اگر الآن بچه م باباش رو نبینه، اگر الآن باباش نخواد بچه ش رو ببینه پس کی میخواد ببیندش؟ من راجع به این موضوع خیلی فکر کردم. تا اینکه به این نتیجه رسیدم که باید بیشتر احساس بچه داری همراهش باشه. یک کاور لپ تاپ کاملا عروسکی، سه بعدی، و سفید صورتی چیز خوبیه. وقتی یه بابایی بچه دار میشه، اقلا بقیه ببینن این تغییر کرده. چه اشکالی داره؟ این زن ها و دخترها یک عمر هی سفیید و صورتی به خودشون ببندن که آخر بابای بچه گم بشه؟ بچه نبینه این بابا رو؟

خیلی دنبال نمونه مشابه ایده ام گشتم ولی پیدا نکردم. یه چیزی تو این مایه ها خوبه:

اینو با خودش میبره هم خودش یادش میمونه که بچه داره و هم همکاراش ولش میکنن زودتر بیاد خونه. اصلا من دیده ام بعضی  باباها داوطلبانه خودشون این کلاه بچه شون رو اگر مثلا فصل سرد ساله میگیرن دستشون به اطرافیان بگن بابا من  بچه دارم بذارین حداقل حس کنم فرزند کوچک دارم . هیچ اشکالی هم نداره. دق کردم از بس روی موهای کچل شوهرم کار کردم حالا هم که باید هی بهش بگم ول کن همه باید بدونن که تو بچه داری تغییر کردی زن داری زندگی داری بچه ت کوچیکه باید بهش برسی تو هم باید باهاش بچگی کنی  فقط تو هم نیستی قبل از تو هم خیلی ها عروسکی شده ان تا بچه شون بزرگ شده