آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم
آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم

بعضیا مفت گیرشون میاد

دیروز تو راه برگشت از خونه پدر قطار کامیون و تریلی دیدیم. از سمت ما و از سمت خط برگشت همینطور پر از کامیون بود. یک تعداد زیادیشون برای مصالح بودن و یک تعدادی هم کالا. ساخت و ساز حسابی سمت ما بالا گرفته. از اونطرف هم دور بعدی احتکار بالا رفته. یک جورایی که زودتر مثلا کار رو تموم کن وگرنه گذشت زمان به نفع خواب پول نیست!

حالا من کجا بودم؟ دختر خاله ام با همسر و مادرش اومده بودن خونه پدری من که مشورت بگیرن. کلی یکباره پول گیرشون اومده بود. شوهر دخترخاله ام مخترعه. یک باری تجاری سازی اختراعشون رو میفروشن به زیمنس آلمان و اون هم کلی پول بهشون میده. اینا هم جوون هستن و تازه بچه تپل خوشگل سفید برشون شیش ماهش شده.

اصلا من برای همین یک دونه بچه رفته بودم خونه بابام. بچه یک باری بزرگ میشه و از این فرصت ها همیشه پیش نمیاد. شب خونه بابا موندیم و دخترخاله اینها هم همین طور. مشورت هم میخوای بگیری یک باری که نمیشه.

حالا من اصلا فکر هم نمیکردم دخترخاله ام تا این حد دیگه بچه داری بلد نباشه. شب شده، پتوی حوله ای بچه رو میذاره جای دهنش. بهش میگم این کار رو نکن. بچه شب باید نفس بکشه. ما آدم بزرگ ها با این بچه ها فرق میکنیم که شب میریم زیر پتو.

دیگه تا صبح موندیمو صبح هم اصلا وضع خوب نبود. پدر مادر پسره (شوهر دخترخاله ام) گفته بودن پولشون رو بذارن رو پول اونها. اونها هم حاضر نبودن. حق هم داشتن یک جورایی. قشنگ معلوم بود باباهه پول این بچه رو خیلی دوست داشته. بابای من هم که اصلا، مشورت نمیداد. شاید هم واقعا تصمیم رو باید خودشون میگرفتن. ولی با این اوضاع احوالی که در نابلدی اینها داشتن نمیتونستن.

اگر من جای اینها بودم اصلا از همون اول امتیاز اختراعم رو به یک شرکت آلمانی نمیفروختم که دیگه تو این نابلدی ندونم اون حجم بالای پول رو چیکار کنم. یک جورایی گذشت زمان رو صرف یادگیری بیشتر میکردم. حالا خوبه که این شرکتهای آلمانی و آمریکایی منتظر دولتشون هستن تا تکنولوژِی خودمون رو به خودمون بفروشن؟ یک مدت درست حسابی اختراع با برق 220 ولت بهمون فروختن، حالا که دوره عوض شده هرچی رو میخوایم تو تبلیغ میبینیم که مخترع ایرانی بدون نیاز این حجم و فشار برق یک چیزی گذاشته وسط، ولی به ما نمیده. گذاشته تا بیست سال دیگه شاید شرکت خارجی تجاری سازیش کنه که بعد من بخرم! حالا برای اون جوونه میشه بیست سال دیگه.

آدم دلش میسوزه. اصلا بعضیا مفت گیرشون میاد. همین دخترخاله ام. بچه دار شده بلد نیست بهش برسه. خدا شانس بده.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد