آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم
آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم

سالاد شور

این روشیه که من از مامانم پرسیده م چطوری سالاد شور درست کنم:

مواد لازمش برای یک دبه 10 کیلویی این ها هستن:


گل کلم (2 کیلو)، کلم سفید (2 کیلو)، هویج (2کیلو)،  سیر (نیم کیلو)، گوجه 10( کیلو)، سرکه (3 لیوان)، نمک (یک استکان) فلفل سیاه (سه قاشق)، سبزی ترشی (سه کیلو)

طرز تهیه:

همه مواد رو میشوریم و خرد می کنیم. بعد از خرد کردن، گوجه را شسته، آبش را می گیریم. بعد مواد را در دبه ریخته روی آن فقط آب گوجه را میریزیم. بعد آن را در هوای سرد نگهداری می کنیم. بعد از کمتر از 10 روز که رسید میشه خوردش.


من از این سالاد خیلی راضیم. مخصوصا که نسبتا خیلی زود هم آماده میشه. امروز که پلوشوید با تن ماهی پخته م، کنارش کمی هم سالاد شور میذارم.

این عکس یک شیشه از کارمه:

تابستانی که خوش گذشت

مدتی بود که کلا از ادامه کار پایان نامه م ناامید شده بودم. اصلا من از برنامه نویسی خیلی بدم می آید. ولی با این وجود کنکور ارشد هوش مصنوعی قبول شدم. یک ماه دو ماه پیش بود که داشتم با دوستم در اینباره صحبت می کردمو یک پیشنهاد جالب ازش گرفتم. دوستم با وجودی که برنامه نویسیش خوب بود، کدنویسی پایان نامه ش رو داده بود به یک گروهی به اسم "ای رسا". به نظرش هم از نظر قیمت خوب بود و هم سرعت عمل کارشون بالا بود. من تو این فکر بودم که پروژه م رو حالا بدم به بیرون یا نه. تا اینکه بالاخره دل به دریا زدمو تو گوگل رفتم کلی بررسی کردمو فهمیدم به جز این گروه ای رسا، یک سایت دیگه هم هست که شبیهشونه و اتفاقا سابقه کارشون هم بالاتره. دیگه این جا دودل شده بودم که چی کار کنم. مخصوصا هم که دیگه وقت نداشتمو نمیتونستم بیشتر از این وقت تلف کنم تا ببینم این یک دو ماه آخر خودم میتونم پروژه م رو انجام بدم یا نه. از طرف دیگه هم مونده بودم که اگر کار کدنویسی پروژه م رو بدهم به اون ها میتونن انجامش بدن یا نه. چون کد پایان نامه من رو تا حالا کسی ننوشته بود و معلوم نبود ایده من اصلا ایده خیلی درستی بوده باشه. هرچند قبلا با استادم بررسی کرده بودیم و استادم هم منو تایید کرده بود.

من اول رفتم اون سایت که سابقه کارش بیشتر بود. چون هم سایتشون رسمی تر بود و هم مشهور تر بودن. ولی خیلی گرون کدش رو برایم انجام میداد. منو همسر هم دیدیم چون میخواستیم این اواخر برا خودمون خونه بخریم، و دیدیم که یک کد پایان نامه هم ارزشش رو نداره که انقدر خرجش کنیم رفتیم سمت این گروه. خداییش کارشون خیلی خوب بود. من ازشون خیلی راضیم. کدها رو دادم به اون ها بنویسند. بعد دیگه سریع تر اومدم نشستم، متنشو کامل کردم (یک چند تا کامنت بود که باید درست می کردم) و بالاخره برای استادم یک ورژن فرستادم.

--

خلاصه، این تیم اومد به کمک ما و چند نفری روی پایان نامه من کار کردیم. اون زمانی که این گروه شروع کردند به پیاده سازی ایده من، خودم هم شروع کردم به نوشتن پایان نامه و یکی دو هفته بعدش هم اون گروه گفت که نتایج اولیه شون برای دیدن آماده است. وقتی دادم استادم کلی هم خوشش اومد. ولی استادم تعجب کرده بود که حالا چطور شده که این مدت هی من می گفتم تا حالا برنامه نویسی نکرده ام، ولی حالا یهوی این طوری کد خوب داره جواب میده. از اون جا به بعد استادم بیشتر به جای اینکه به متن پایان نامه مشغول بشه، مشغول بررسی کد شد. هربار هم هی یک انتقادی میکرد. فکر کنم من تا الان سه بار این کد رو داده م به اون بنده خداها بهبود بدن. دیگه این دفعه با خودم گفتم دفعه آخره. البته منم خیلی اذیتشون کردم ها، ولی واقعا دیگه نمیشه. الآن این آخریا رو استادم بهم اجازه داده دفاع کنم ولی بعد از دفاع یک اصلاح کوچیک رو کد بزنمو چندتا از سوالهای استادم رو که برای پروژه ش پرسیده جواب بدم. کلا از کار خودم راضیم.

شغل دوم درآمد اول

وقتی دنبال یک شغل دیگه ای میگردی، اون هم درست بعد از اینکه شغل اولت رو هم با کلی مذاکره، بحثو دندون روی جگر پیدا کرده ای، خیلی حس جذابو قشنگی پیدا نمی کنی.

امروز برای بار چندم دنبال شغل دوم سرچ کردم. تو این چند سال هم عضو خیلی سایت ها شده م مثلا برای قبول پروژه های برون سپاری بقیه. اما اصلا هیچ کدوم به دلم ننشست. مخصوصا که مثلا یکی از معروف ترین هاش برای رفتن تو مزایده قبول پروژه مبلغ خوبی بعنوان ورودی هم میگیره. اصلا انقدر این کسب درآمدها از بستری که دیگران برات فراهم میکنن1، برام از جذابیت افتاده ن که همین الآن از یک سایت کسب درآمد با کوتاه کردن لینک هم اومدم بیرونو گفتم شما رو بخیرو ما رو به سلامت؛ همون روش های معمول کسب درآمد با فروشگاه اینترنتی مثلا با یک چند ایده خلاقانه چمیدونم روشهای رژیم لاغری باید کاربردی تر باشه. یک سایت خوبی هم دیدم که فکر میکنم بحثش در مورد حقایق «شغل دوم درآمد اول» تقریبا منصفانه بود. این لینکشه. چون الآن که دارم این مطلب رو مینویسم، دیده م مطالبش به روزه، با خودم گفتم لینکش رو بذارم اقلا شاید بعدا خواستم از بقیه محتواش استفاده کنم.



1- یا شایدم  بهتر باشه بگم دامی که دیگران فراهم میکنن


اسباب بازی بافتنی ماهان

رفته م لینکداین، فکر کردم بالاخره معروف شده م و کسی برام مثلا پیغام همکاری تو شرکتش گذاشته، با امکان سفر رایگان به کشورش مثلا برا یک مدتی که پیشرفت کنم. بعد میبینم که خبری نیست؛ یک نفر گفته من سئوی سایتم رو انقدر برده م بالا که جزو 10 تای اول گوگل شده م. یکی دیگه هم گفته که فروشگاه زناشویی براتون راه انداخته ایم؛ بزرگ کننده فلانو از این جور چیزا. با خودم گفتم نویسنده تو تا خودت پول رو از زیر سنگ در نیاری چیزی گیرت نمی یاد.

یاد بافتنی هایم افتادم که قرار بود برای شرکتم ببافمو بعنوان اسباب بازی بدم دست بچه م باهاش بازی کنه. آرم شرکتمون آبیه. هنوز کارم تموم نشده که بذارم براتون. ولی اون یکی کارم که یک مربع 6 وجهیه رو عکس گرفته م بذارم برا شما ببینید. فعلا تقریبا 2 وجهش تموم شده که یکیش سبزه و یکی دیگه ش نارنجی. باید بیشتر روشون کار کنم تا تموم بشه بدم بچه م، ماهان، باهاش بازی کنه.


این عکس بافتنی اسباب بازی ماهانه:


یک سرچ زدم برای یاد دادن نحوه بافتنی کارم. بنظرم این لینک از سایت آپارات خوب باشه.



دکوری مگه بده

چند ماه پیش بود که به این نتیجه رسیدم که مگر بده که مدل رویایی و دکوری زندگی رو درست کنیم. و باقیش رو هم جذب میکنیم. به همسری گفتم که از بس به خودمون سخت گرفتیم، حتی همون مدل دکوری یک زندگی معمولی رو هم نتونستیم قالب بگیریم.

همسری مخالف بود و می گفت: «

همسر "ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﯽ" ﻧﯿﺴﺖ،

ﻋﺎﺑﺮﺑﺎﻧﮏ ﻧﯿﺴﺖ،

ﺩﺭﺁﻭﺭﻧﺪﻩ ﯼ ﭼﺸﻢ ﺑﻘﯿﻪ ﻧﯿﺴﺖ،

ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﺩﻥ ﺭﮊ ﻗﺮﻣﺰ ﻧﯿﺴﺖ،

ﺭﺍﻩ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ " ﺳﺎﻋﺖ ۸ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎﺵ" ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ!!!

 

ﺷﻮﻫﺮ ﺩﻭﺳﺘﯽﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﺴﯽ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﺩﻡ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ!»


ﺑﺤﺚ ﻧﮑﺮﺩﻡ اون موقع. ولی الآن دارم باز هم به این نتیجه میرسم که مگر بد بود؟ مگر دنیا چند روزه که دیگه سر همین یک مورد آدم انقد پافشاری کنه که همه از سر و کولش بالا برن تا همسر ترجمه بشه؟!