آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم
آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم

کیف ماهان

دیروز پریروزا رفته بودیم خونه باغ یکی از فامیلا با دو تو خواهر شوهرا. خواهرای همسرم خیلی با هم جورن. اونکه کوچیکتره و هم سن منه خیلی به بازار رفتنو تیپ درست کردن اهمیت میده. همه چیزش هم ستو مشکیه. وقتی میگم همه چیزش منظورم حتی کیف و کفش بچه هاش هم هست. این خواهر شوهرم دو تا بچه داره، یکی پسر که بزرگتره و اون یکی دختر که کوچکتره و هم سن ماهان منه.

رفته بودیم یک جایی تو چمن ها پیدا کرده بودیمو نشسته بودیم. کیف این دخترش هم نزدیک من بود. یک باره نمیدونم چی شد، من هول شدمو آش روی کیف مشکی این خواهر شوهرم ریختم. انقدری که ناراحت شدم، همون جا بلند کردم و اومدم تمیزش کنم که خواهر شوهر گفت نه. همینطور ناراحت بودم تا شب. بلند کردم براش کیف ماهانم رو که از قبل از به دنیا اومدنش نگهش داشته بودم بدم بهش. حالا کیف ماهانم هم عروسکیو صورتیه، با وجودیکه پسره. ولی دلخوشیم برای استفاده ازش این بود که دو تا خرگوش عروسکی داره، یکیش هم انگار مثلا خرگوش نره. بعد هم برای بچه تو سن پایین خیلی اهمیت نداره که دختر باشه، یا پسر. حالا اینو درآوردم بدم به خواهرشوهرم به جای اون کیفش که آشی کرده بودمو کلی بالاش خجالت کشیده بودم. اونم برداشت برو بر نگاش کرد. دیگه این بچه اش دختر بود، سر رنگش که دیگه فکر نکنم باید ناراحت میشد. ولی ست نبود دیگه، مثل کار کیف خودش همچین پر زرقو برق شاید به نظر نمیرسید. قبول نکرد.

منم بیشتر ناراحت شدم. کاش از اول به روش نمیووردم. هر بار اینا اینطوری منو ناراحت میکنن. تقصیر خودمه. زیادی عذاب وجدان دارمو به اطرافم توجه نشون میدم.

این روزا باوجودیکه شلوغیو مسافرت زیاد هست، ولی آبو هوا نسبتا خوبه. این سری از باغ آلبالو گیلاس زیاد چیدیم. اونقدری که من هسته های یک کیلوش رو گرفتم بذارم تو فریزر. نمیخوریم انقدر، ولی اگر بذارم تو فریزر بیشتر میمونه. حتی شاید تا فصل زمستون بمونه که دیگه اونوقت آلبالو گیر نمیاد. مربا نمیکنم. اینطوری به نظر بهتره

اینم یه عکس همینطوری از کمی گیلاس ها که چیده ایم. کمی هم گوجه سبز از قبل مونده بود که گذاشتم روش:

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد