آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم
آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم

چرخ و فلک

دیروز با خواهرم اینا رفته بودیم شهربازی. خواهرم یک بچه پنج-شش ساله داره. این هی میگفت چرخ و فلک، چرخ و فلک. چون خودش تنهایی می خواست سوار بشه، سوارش نکردیم. فکر کنم هم از همه بیشتر به همین بچه خوش گذشت.

خواهرم تو یک شرکت عمرانی کار می کنه و تقریبا هم سن خودمه. ما وقتی مجرد بودیم سه تا خواهر بودیم. این وسطیه از همه بیشتر مشتاق شوهر بود. یادمه یک روز که یک لایه ضخیم سفیدکننده رو صورتش مالیده بود، موقع برگشتن مادرم راهش نداد خونه. قشنگ سفید و تابلو. حالا اصلا مادرم اجازه نمیداد کسی آرایش کنه. فکرش رو بکنید دیگه چقدر غلیظ آرایش کرده بود که مادرم نذاشت با اون پاشو بذاره خونه. من که اصلا سرم تو کارم بود، نفهمیدم. ولی خواهر کوچیکه دیده بودش. میگفت حالا ماهم آرایش میکنیم، ولی یک کمی حالا ضدآفتاب بزنیمو کمی رنگ صورتمون عوض بشه. فکر میکنم اقتضای سنش بود. شاید هم حق داشت. همه اش فکر میکرد باید یک کاری بکنه، و انگار یک جورایی استرس داشت. البته من از کارهاش خوشم میومد. چون خیلی دوست داشت بره بیرون و ماجراجویی کنه. یک روز برام فیلم این ساختمون های بزرگی آورده بود که باید بررسی میکردن ساختشون استاندارد باشه. حتی یک بار قشنگ برامون توضیح داد که چطوری این ها مجوز میگیرندو بلوک هاشون وارداتیه و از این حرفا. منکه به رشته اش علاقه مند شده بودم. ولی، اخلاقم بیشتر به این بود که خونه بمونمو تفریح کنم. ترجیح میدادم بیشتر ببینم اون چی کار میکنه.

***

تو این چند روزه یاد گرفته ام کمی بهتر مصرف کنم. یک جایی خوندم هویج و سیاه دونه با فلفل، ترشی خوبی میشه. از این به بعد، هرچی همسر هویج آورد ترشی میکنم. وگرنه طور دیگه ای نمیخوریمش. اون بنده خدا هم فکر میکنه هویج برا چشماش خوبه و حق داره که میخره. ولی واقعا کاریش نمیشه کرد و میوه خاصیه.

دیگه اینکه یک کتاب خاطره گرفته ام دارم کم کم میخونمش. خاطرات اسارت یک نوجوونه دوران هشت سال جنگ ایران و عراقه. خوبیش اینه که حجمش زیاده و بالاخره یک مطلب جالب توش میشه پیدا کرد. وگرنه که بقیه کتاب ها همینطوری لاغرو کوچیک کوچیک که آدم نمیدونه راستن، دروغنو اینا.

نظرات 2 + ارسال نظر
مامان چیچیلاس جمعه 17 آبان 1398 ساعت 20:35 http://Mamachichi.blogsky.com

هویج رو رنده کن رو سالاد،یا ریز کن بذار فریزر و باهاش هویج پلو درست کن،آبش رو هم بگیری خیلی خوبه خداییش میوه خوبیه

راست میگی. با وجودی که اینا رو هم خودم بلدم، ولی موقعش که میشه یادم میره

نامیرا جمعه 17 آبان 1398 ساعت 07:10 http://eternalrose.ir

خاطره خوبی بود؛ متاسفانه وضعیت فرهنگی کشور طوری شده که همه فکر می‌کنند باید آرایش کنند تا زیبا به نظر برسند، در صورتی که هر کسی زیبایی و جذابیت خاص خود را دارد. از نظر من کمی آرایش کردن اشکالی ندارد اما آرایش غلیظ فقط روان خود شخص را بعد از مدتی به هم می ریزد. چون اعتماد به نفسش از دست می رود.
کتاب خاطراتی رو که تهیه کردید، معرفی می کنید؟ مرسی
موفق باشید

سرباز کوچک امام خمینی. کتاب خوبیه. مخصوصا اگر دنبال کتاب های از این دست باشی، مطلب آن دوران رو به نظرم برات جا میندازه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد