آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم
آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم

غذای ماهان

اعتراف میکنم به عنوان یک مادر بعد از چندین و چند سال بچه داری، هنوز نتونسته ام به پسرم رژیم درستی غذا بدم. همیشه با خودم میگفتم من دیگه مادرم نمیشم. همیشه منتظر این روز بودم که نشون بدم من بهتر از مادرم بلدم غذای کودک بدم. ولی حالا ببین چه وضعی. دیروز صبح که از خواب پاشدم برای اینکه پسرم رو هم عادت بدم سحرخیز بشه بغلش کردمو با هم رفتیم دستشویی. بعد همینطور این پسرم خواب و بیدار بود که رفتم کتری رو گذاشتمو شروع کردم به رنده کردن هویجا. خیلی وقته اینا تو یخچالن. حالا خودم معمولا نمیخورم. ولی این هویجا خیلی وقت بودن تو یخچال بودندو من نمیدونستم چیکارشون کنم. بعد همسر بیدار شدو طبق معمول پرید تو حموم. همسریم الآن سالهاست که قبل از سرکارش میره حموم. حالا این هم جای خود داره که بگم با این همه حموم تقریبا همه موهاش ریخته. رفتیم براش دکتر، میگه شهرتونو عوض کنید. فکر کنم از آلودگی هوا باشه، وگرنه دکترا که چیزی به آدم نمیگن.

خلاصه، بعد از اون هویج این پسر هی اسهال شد. من موندم بقیه اش رو چی بدم. یک مقداری بهش شیرخشت داشتیم که دادم. بعد موقع ظهر براش کمی تخم مرغ عسلی پختم که بخوره. ولی هنوز پسرم اسهال بود. اصلا حتی فکر کنم مریضیش چیز دیگه ای بود. دیدم کمی از این بیومیل ها داریم که برای بچه های یک تا سه سال هست. بقیه روز رو سعی کردم از اون بهش غذا بدم. ولی انگار حالش اصلا خوب نشد. کلا کم کم دارم از خودم ناامید میشم. قدش هم تو این چند ساله اونقدری رشد نکرده که بگم قدر دخترخاله هاش رشدش سریع بوده. نمی دونم بخاطر آبو هوای مشهده، یا به خاطر چیز دیگه. گاهی با خودم میگم بریم شهر خاله ام اهواز. بعد اونموقع اخبار نشون میده که اونجا هم پر از ریزگردو آلودگی هواست. گاهی هم با خودم فکر میکنم که برم پیش دکتر تغذیه. چمیدونم شاید مشکل امگا سه و ماهی باشه که معمولا همسر نمیخره. اصلا فکرم به جایی نمیرسه. خیلی وقتا هم ول میدمو میگم ولش کن.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد