آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم
آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم

تاب بازی

دیروز رفتیم خونه خاله ام. اونا هم دو تا دختر هم سن ماهان من دارن. خوبی خونه خاله اینام اینه که باغچه شون یک تاب بسته ان. دیروز تمام مدت ما جای تابشون داشتیم تاب بازی میکردیم. یعنی، بیشتر من تا پسرم. آخه گل پسرم هنوز اونقدر قوی نیست که بتونه رو تاب درختی پیچ بخوره.

دیگه امروز همه اش تو فکر بستن یک تاب تو خونه مون بودم. از قدیم همیشه دوست داشتم از این تاب های حفاظ دار تو خونه مون ببندیم. ولی دیگه ماها که بچه بودیمو خیلی تاب دوست داشتیم، خودمون یک کاریش میکردیم؛ یا طناب میبردیم زیر پله ها، از لاشون رد میکردیمو در حد یک 7-8 متری آویزون میکردیم. یا هم یک تنه درخت بزرگی گیر می آوردیم و به شاخه کجش یک طنابی میبستیم. دیگه اینطور نبود که مثلا یک صندلی کودک داشته باشه و بچه توش راحت باشه. نهایتش یک پارچه ای تا میکردیم و جای نشستنش، اونجا زیرمون میذاشتیم. دوست دارم وقتی پسرم بزرگ شد، یکی از همونا یک جایی کار گذاشته باشیم. ولی الآن که فکرشو میکنم، فعلا بهترین کار اینه که هرچند وقت یک بار بریم خونه خاله. چون نه درختای حیاط اونقدر قوی و تنومند شده ان که بهشون بشه تاب بست، و نه پله ای داریم که بشه ازش طناب رد کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد