آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم
آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم

حق آبه حیوون ها

به عنوان یک زن خانه دار وظیفه دار رفته بودم مجلس. وسط صحن علنی مجلس بودم که این عدد و رقم نمایی کسری بودجه رو که شنیدم هوشیاریم رو از دست دادم. از اون موقع به بعد این عدد فقط تو ذهنم تکرار میشد. مثل یک غم. انقدر غمگین شدم که اول که رفتم خونه همه پنجره ها رو باز کردم. بعد هم روضه باسمه کربلایی رو گذاشتم. با خودم فکر کردم بچه که بودم چقدر بی غم بودم. هیچ کس ازم توقعی نداشت فقط باید تو اون تابستون خنک اون سال ها زیر درختان گیلاس انگور و آلبالو زیر نسیمی که میوزید تفریح میکردم و حتی نمیدونستم دلیلش وجود اون درختاست.

رفتم تو حیاط. میخواستم از شیر آب بخورم که یک زنبوری ویژ اومد پشت سرم. گفتم چیه؟ یک لحظه شیر آب رو بستم ببینم این میخواد چی کار کنه. اومده بود آب بخوره طفلکی. هیچ هم وقتم رو نگرفت. معلوم بود خیلی تشنه است. آبش رو خورد و رفت. از حیوون ها و حشرات خوشم میاد. قدر تشنگی آب میخورن. با خودم گفتم امروز موجود دیگه ای هم هست که تشنه باشه؟

تلویزیون رو که روشن کردم دیدم اخبار میگه روستایی ها تو شیراز برای کمک به تلاش زنده ماندن جوجه فلامینگوها آب از چاه برده ان دریاچه بختگان که نمکیو داره خشک میشه. این جوجه ها آبشون رو بخورن به وقت مهاجرت برن. چه کار خوبی. حق این حیوون های ذلیل ماها نیست که حالا ماها خودمون رو مالک همه چی میبینیم امروز بی آب باشن.


بعدا اضافه کرد: اشاره به تابستون سالها پیش در قیاس با بهار الآنه. با اینکه الآن اوایل خرداده از نظر گرمی هوا مثل تابستون سالها دوره. موقع نوشتن مینوشتم نسیم از ذهنم رد شد نسیم بهاری ولی همونجا جواب خودم رو دادم الآن که تابستونه!