آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم
آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم

ثبت نام ماهان

بچه ها خیلی زود بزرگ میشن. ماهان من هم استثنا نبود. انگار همین دیروز بود که خودم هم سنش بودم و هیچ به بزرگ شدن فکر نمیکردم. حالا چند روز دیگه که خرداد میاد باید برم پیش 1 ثبت نامش کنم. به همین زودی بزرگ شد و باید بره مدرسه

با ثبت نامش تو پیش 1 کارای منم بیشتر میشه. چون قبل از پسرم باید برم مدرسه و از همون اول به فکر انجمن اولیا و مربیان باشم. یادمه خودم مدرسه که میرفتم بچه زرنگای کلاس اینطور بودن. قد بلند و زیبایی رو در کنار ارتباطات اینطوریشون داشتن. من با اینها خودم به تنهایی رقابت میکردم، ولی فرقشون با من تو این بود که مادراشون در مدرسه فعالیت زیادی داشتن. فعالیت تا این حد که بعدها (حدود 5-6 سال بعد) که خواهرم کلاس اول میرفت، یکی از پیشواز کننده های کلاس اولی ها یکی از همین دو رقیب من بود. حتی عکسش تو عکس خواهرم وقتی داشت اولین شیرینی ورودش به مدرسه رو میگرفت افتاده. فکر میکنم از رموز موفقیت این دختر هم همین ماندگاریش در اجرای امور مدرسه بود.

دوست ندارم از این ها عقب بیفتم. خصوصا که حالا امکان خارج رفتن برامون جور نشده، شاید اتفاقا این کار خیلی هم ضروری باشه. منکه دیگه چشمم آب نمیخوره، وقتی نتونستیم تو این سن کم بچه خودمون به خارج برسونیم، بتونیم خودش رو به تنهایی برسونیم اونور آب.  از حالا میخوام برمو خودمو تو مدرسه جا کنم. درسته که این روزا میگن مدرسه ها فقط برای رفع اشکال بازه. ولی فیلما و تصاویر تلویزیونی نشون میده، همون روزا هم که میگفتن مدارس تعطیلن، برای غریبه ها تعطیل بوده اند و اولیا و مربیان با هم هر روز تجمع میکردن تا کمک مومنانه به مردم برسونن. حالا که مدرسه ها باز شده و پسر منم قراره بره مدرسه، دیگه جایی برای کوتاهی نمیمونه. باید برم مدرسه و کلی کار هست که انجام بدم.  اینکه برنامه بریزم چطوری نذری اگه دارم بدم. یا دوره آموزش رانندگیم رو تکمیل کنم. اگر بخوام هر روز به عنوان مادر مدرسه باشم، یا باید خونه مون به مدرسه از بقیه بچه ها نزدیک تر باشه، یا من باید رانندگی رو خوب یاد بگیرم. شاید نزدیکی بیشتر خونه به مدرسه بهتر باشه. اینطوری از نظر رفت و آمد هزینه هاش کمتره. بچه هم یک روز اگر یادمون رفت بیاریمش خودش میتونه برگرده. الآن که دقت میکنم، موفق ترین بچه ها هم تو زمان مدرسه ام و هم تو زمان دانشگاهم اونایی بودن که از همه نسبت به بقیه به مدرسه و دانشگاه نزدیک تر بودن. الآن فاصله مون با نزدیک ترین مدرسه 4 تا چهار راهه. اینو باید بتونم رو همسرم کار کنم که بتونیم بکنیمش 1 چهار راه نهایتش.


بعدا اضافه کرد: یاد مادرم افتادم. یک آهنگی هست، میذارمش اینجا برای دانلود (شعر مادر پرستار دلم) متنشو میذارم اینجا براتون:

تنها گل گلزار باغم مادر
بعد از خدا تنها امیدم مادر

من با دعایت روسفیدم مادر
مادر پرستار دلم ای روشنی بخش و چراغ منزلم

در قلب من این آرزوی آخر است
گویند بهشت در زیر پای مادر است

ای وای من قدر تو را نشناختم
من را ببخش تنها به خود پرداختم

مادر پرستار دلم ای روشنی بخش و چراغ منزلم

تو با بدی ام ساختی و سوختی
تنها چراغ خانه را افروختی

هر جمعه ها چشمت به قاب جاده ها
شاید بیاید ام یجیب جاده ها

مادر پرستار دلم ای روشنی بخش و چراغ منزلم

کسی که تا همیشه پای من سوخت
چراغ خانه سرد من افروخت

شبی که سر به بالین تبم من
زمین و آسمان یکجا به هم دوخت

مادر تویی دار و ندارم مادر
بعد از تو من دیگر چه دارم مادر

ای گریه ات پشت و پناهم مادر
من با دعایت روبه راهم مادر

مادر پرستار دلم ای روشنی بخش و چراغ منزلم

سلطان غم چشم و چراغم مادر
تنها گل گلزار باغم مادر

بعد از خدا تنها امیدم مادر
من با دعایت رو سفیدم مادر

مادر پرستار دلم ای روشنی بخش و چراغ وچراغ منزلم


رضانیک فرجام


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد