آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم
آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم

هدیه اولین مهمونی

این روزا قوری چینی کوپولمو درآورده ام. از اوناس که گل صورتی شیپوری روش داره. این قوریه رو خیلی دوست دارم، چون هنوز درش نشکسته و کلی برام خاطره داره.

گفتم قوری یاد هدیه های دعوتی هام افتادم. هربار که میرفتم مهمونی برای دوستام که مخصوصا بار اول بود خونه شون میرفتم یه جعبه شیرینی میبردم. فکرشو بکنید، مثلا دوستم میگه من دیابت بارداری گرفته ام، حالا منم با عذاب وجدان براش یه جعبه شیرینی میبردم. آخه این رسمی تره دیگه. بعد وقتی جعبه رو میدادم دست دوستم کلی فکر به ذهنم میرسید که یکیش این بود که حالا اینا مثلا دو نفرن، با این شیرینی ها میخوان چی کار کنن؟ حالا باز اون دوستام که هنوز خونه خودشون بودنو خونه شوهر نرفته بودن بهتر بود. میرفتی یه شیرینی میدادیو میگفتی نفری یکی برمیدارن تموم میشه میره. بعضی از دوستام هم همون جا جعبه شیرینی روو جلوم باز میکردن. منم خب نمیتونستم بگم منم مثل شما نمیخورم که!

خلاصه، خیلی ناراحت میشدیم از این هدیه ام. با خودم میگفتم طرف قندش نره بالا و این حرفا. حتی احساس میکردم که طرف هم ممکنه با خودش فکر کنه از عمد یه همچین چیزی براش گرفته ام! تا اینکه چند وقت پیش به فکرم رسید از این جعبه دمنوشای هدیه بدم. یکی مثل این:

درسته که به اون خرید دمنوش اصلش نمیرسه، ولی بهتر از اینه که مثلا هدیه جعبه شیرینی ببریو ندونن و یا خودت ندونی باهاش چیکار کنی!

نظرات 1 + ارسال نظر
چوپیا شنبه 24 اسفند 1398 ساعت 09:14 http://Www.choopia.blogsky.com

پیشنها. خوبیه
و میوه خشک پذیرایی

آره خب، مثلا برا ما مشهدی ها زرشکو زعفرون خوبه، ولی کمی گرون میشه. البته، شاید در مقیاس کم خیلی هم خوب باشه. فقط همین که بگی با کادویی که برای میزبان آوردی احترامشو داری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد