هوا آلوده است، و شاید به جنگ و رفت و آمد بیشتر مردم مربوط میشه. من که سردرد شدم.
دارم به حکمت چند کلمه چینی یاد میدم. فعلا میهاو به معنای سلام رو یاد گرفته. ماهان یاد گرفته بگه:
Wu ja mahan
یعنی اسم من ماهانه.
کانجی چینی که یاد بگیری میتونی بخشی از نوشتار ژاپنی هم یاد بگیری و فقط در تلفظ فرق دارند.
من خودم نوجوان که بودم گرانی و تورم بود ولی هر سال کفش و لباس نو میخریدیم. یادمه یک سال یکباری همه یک نوع کفش چینی خریدیم که به مراتب از بقیه کفش ها ارزانتر بود و به نسبت ظاهر خوبی هم داشت. دلیل ارزانی کفش هم نحوه کارش بود که دنگ و فنگ ها رو حذف کرده بودن و یک چیز ساده و مناسبی درآمده بود. کاملا ساده بود. ولی نیم بوت بود.
آن موقع ما هنوز نوجوان بودیم و ظاهر خوب و مناسب برای خودمان و هم سن و سالها اهمیت داشت.
البته، فقط همان یکسال این کفش ها رو خریدیم.
بازار کفش ایران به یمن واردات گسترده همیشه تنوع خوبی از جنس های خارجی و داخلی داشته و تقریباً هر سال ما خرید داشتیم.
خواستم بگویم الان هم همینه. اینکه از کفش خریدن گفتم از بقیه خریدهای بزرگ تر و متنوع تر هم همینطوره. آدم باید همیشه یک سطح انتخاب برای خودش نگه داره. از همه مهمتر قناعته که گنجی بی پایانه و پس از آن حفظ تنوع بازار. همین. اصل بزرگ و خاصی نیست.
یک نکته هم بگم از هنر آشپزی. شاید این روزها بخواین وقت بیشتری برای آشپزی بذارین.
این نکته در مورد جزئیات پاک کردن ماهی قزل آلاست. من ماهی رو که رو تخته برش میگذارم، قبل از پوست کندن اول از استخوان های کوچک که ممکنه داشته باشه شروع میکنم. برای اینکار هم از بالا به پایین دست میذارم و استخوان های احتمالی رو برمیدارم.
نکته دیگه اینه که من مثل اغلب آشپزهای ایرانی تو غذام حتما نصف قاشق زردچوبه میذارم. گاهی ممکنه غر بزنند ولی خیلی خاصیت داره. دیگه نکته ای به ذهنتون میرسه همین جا تو کامنت ها بذارین تا باهم اشتراک بذاریم.