آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم
آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم

آفریقا در ویلا

چند وقته ماهان سرفه می کنه. اینم که همه اش در حال بپر بپره انرژی نداره، ولی وقتی می خواد بخوابه سرفه هاش شروع می شه. یبار بردمش دکتر گفت خانم کاری نمی تونیم براش بکنیم، می خوای بچه ات خوب شه برید شمال. من نفهمیدم منظورش چیه فکر کردم منظورش اینه که بریم تفریح گفت واسه هوای خوبه؛ این مشکل از آلودگی هواست. دیگه من از اون وقت باز ماسک پارچه ای برا ماهان درست کردم که نمیپوشه. شیر هم بزور می خوره، اومدم شربت بهش بدم نخورد گفت فقط آب می خوام. اینا یک درسی دارن بعد از شناخت گوجه که درباره آب و هواست. معلمشون هم میبینه اینا ممکنه بیکار شن گفته کاردستی درست کنیم. من برا ماهان با پلاستیک فریزری بالن درست کردم. با ماژیک براش چشم گذاشتیم و حکمت هم خیلی خوشش اومد. این بالن ساده ایه که خیلی خوب هم پرواز می کنه. رفته بود معلم گفته بود حالا اگر سیل و طوفان بیاد این کاردستی های شما چه کاربردی پیدا میکنن؟ من گفتم با بالن فرار می کنیم. باباش گذاشت ماهان رفت بعد میگه خب طوفان داره میاد بالنو میبره که. گفتم واسه سیل خوبه. ولی بیشتر اوقات سیل و طوفان باهم میان. خوبه که بچه ها رو با اینها آشنا کنیم. نمیخوام که برایش از خانه‌های درختی مدرن با سرویس ۲۴ ساعته اتاق، کلوچه و کروسان خانگی و پنیر و میوه‌های تازه آفریقایی یکجا تعریف کنیم. اصلا تو این مدها نیستیم، وقتی پیشبینی سیل و طوفان میشه. این تو مرامم نیست.

بچه از پدرش یاد میگیره. زمینهای شمال کرت بندی طبقاتی شده اند و برای کاشت برنج خوبه، ولی وقتی سیل می آید سرسره میشه. هرجا درخت نباشه، حالت سرسره پیدا میکنه، مثل همین سیل اخیر چالوس و مشهد که کوهها کم درخت شده اند. میگویند که یکباری جریان آب مثل بهمن برف در زمستان تو کوهها شدت گرفته و به سمت میدان و خیابان آمده. به محض اینکه سیلی طوفانی چیزی بیاد گربه و سموره که در پایین دست گیر میکنه. همون گربه های صادراتی که خارجی ها برای خریدنشون سراز پا نمیشناسند.

همین چند روز پیش بود که میگفتم درختهای باغ پدر گلدانی شده اند و انگار هر روز بهشون باید آب بدیم. زمین خشک شده و با سیل ماه گذشته هر چی کود پاشون ریخته بودیم شسته شد و بعد از دو-سه بار کود ریختن هنوز یک زمین سفت ترک خورده پای درختها داریم.

سیل که بیاد، بارون نیست که رام شده باشه. هرچیزی سر راهش باشه میشوره و با خودش میبره. همه چیز رو به هم میریزه و مدیریتی در کار نیست. تو مشهد ماشین ها اومده بودند، تو ترافیک گیر کردند، تو زیرگذر غرق شدند. بعد بجز گل آلود بودن که نمیشه تو آبش شنا کنی، با خودش چوب و اینها جابجا میکنه و کسی سر راهش باشه تیکه پاره میکنه.

امروز که باز سیل و طوفان مشهد اومد، به خاطر بچه ها خونه پدری بودیم. با اینکه میدونستیم، ولی چتر آماده نکردیم. این حکمت هم که دمپایی هایش رو قایم کرده بود تا وقتی بارون اومد بره زیر بارون، به زور گرفتم نگذاشتم بره. خبر نداشتیم و همینطوری، حتی از صبح مثل همیشه آبیاری هر روز رو داشتیم. وقتی سیل اومد با خودم گفتم مدیریت سیل چیزی نیست که کار یکی دو نفر باشه و یا حتی شهرداری و فرمانداری مسئولش باشند، مردم هم باید هر کدوم تلاش خودشون رو بکنند. یک سیل هست که یک باری می آید و یک مدیریتش هست که باید چند سال طول بکشه تا صورت بگیره.