آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم
آلیسوم

آلیسوم

نیمی من و نیمی همسرم

دایرة المعارف ازدواج به مناسبت روز ازدواج حضرت علی و فاطمه

چون حدس میزنم روزی تازه جوان های ما این مطالب رو میخونن اینجا چند نکته دایرة المعارفی درباره ازدواج اضافه میکنم که معمولا مثل قانون نانوشته در ایران هستند.

1- مفهوم دوست پسر در ایران: پسری از فامیل که دختر قبلا میشناسد و وقتی میخواهد او را به دوستان نوجوان خود معرفی کند به جای گفتن کلمه پسر فامیل میگوید «دوست پسر»

2- ازدواج: معمولا عملی است که در آن دو جوان از فامیل با آن پیوند داده می شوند. احتمال ازدواج خارج از فامیل در ایران، مانند احتمال ازدواج خارج از فامیل خاندان سلطنتی انگلیس است. این احتمال چیزی حدود هشت دهم درصد است. و وقتی هم می‌گوییم خارج از فامیل منظور ازدواج دو نفر از فامیل های دور یک فامیل هستند. این مورد حتی برای خانواده ما که مدتهای بسیار زیاد دور از فامیل زندگی میکردیم هم صادقه.

3-صداقت ازدواج در حد عرف. عرف است که اول دختر و پسر با هم ازدواج کنند و بعد حقایق شخصی خود را رو کنند. معمولا در بدترین شرایط هر مشکلی دختر و یا پسر داشته باشد، بعد از ازدواج آن را می‌نوشند. اصلا خارج از عرف این است که حقایق قبل از ازدواج معلوم شود، و این حالتی است که ازدواج صورت نمیگیرد. پس، اگر مشکلی داشتین خجالت نکشیده و با کمال پررویی صداقت را بگذارید برای بعد از ازدواج و امضای اسناد رسمی. در آن صورت، هر دوطرف ازدواج طبق عرف ایرانی این عمل پسندیده را که به نوعی آبروداری هم شناخته میشود، نوش جان میکنند.

4- جهاد اکبر: این مخصوصا در ارتباط با زن ها خیلی استفاده میشه. مثلا زنی با شوهرش مجبور میشه برای کار شوهرش بره شهری دیگه، اونوقت زن رو تشویق میکنن و میگن آفرین جهاد اکبر زن شوهرداریه. حالا این یعنی چی؟

معنی این کلمه به حقیقت وجودی مردان برمیگرده. خیلی شنیده ایم که مردها به راحتی چند همسری میتونن داشته باشند. راضی کردن مرد خیلی کار سختی برای زن میتونه باشه. یک لیوان چای اگر جلوی مردی گذاشتی و تونستی اون رو راضی کنی که بخوادش جهاد اکبر کرده ای. مردها اینطورین که یک لیوان چای میذاری جلوش، نگاش میکنه میذاردش پایین. یک لیوان دیگه، و باز لیوان دیگه. یک وقت میبینی 4-5 لیوان چای گذاشتی جلوی مرد و نخواسته بخوره. حالا اگر زن بود چی میشد؟ زن به همون یک لیوان هم اگر کسی براش میوورد راضی بود. زن خیلی زود راضی میشه، ولی جلب رضایت مردها کار بسیاااااااار سختیه. برای همین هم هست که جهاد اکبر رو برای زن ها به کار میبرن.

5- پرورش و نگهداری فرزند: با توجه به تعریف جهاد اکبر و اینکه نه ماه و چند روز فرزند در شکم مادر بزرگ می شود، این کار رسما وظیفه و برگردن زن می باشد. زن از حتی قبل از ازدواج مسئولیت بزرگ کردن و نگهداری فرزند را الی الابد برعهده میگیره. حتی به نظر میاد در عالم ذر هم بعد از اینکه خدا پرسید الست بربکم، همونجا که تکلیف زنها رو روشن کرد، نگهداری فرزند را بر دوش زنان گذاشت. در اینجا، البته، طبق زیاده خواهی همیشگی مردان، ادعاهایی در مورد مالکیت بر فرزند دارن، که زن لازم است جهاد اکبر کرده و هر طور هست مرد را راضی نگه دارد. در اینجا نگهداری به دو حرکت انجام میشود: 1- نگهداری از فرزند و 2- نگهداری از شوهر

داغ تازه دل بعد از صحبت از رونمایی سامانه همدم

امروز رفته ام، بعد از اینکه گفته ان سامانه همدم رونمایی شده. اول که میبینم مثل خشت اول اپلیکیشنه و نه سایت. همون موقع حدس میزنم شانسم برای ازدواج کم شد. بعد هم حدسم درست از آب درمیاد. چون خشت اول رو گوشی گالاکسی سامسونگم نشناخت، همدم رو هم همینطور! اون از خشت اول اینم از این همدم. اسمش اینه که میتونیم ثبت نام کنیم. ولی تا میایم بعد از 60-70 مگ دانلود نصبش رو اجرا کنیم گوشی نمیشناسه. اصلا چرا مثل بقیه از طریق سایت ثبت نام نمیکنند؟!
واقعا که، این سامانه ها رو گذاشته ان برای شوهرهای دست اول که خودشون بکنن دست دوماشون رو اگر زمان اجازه داد و اگر تورم رو دیگه بیشتر از دو رقمی نکردن، بلکه رضایت بدن برای ماها بذارن
یا حالت دیگه اش اینه که بریم غیرقانونی هم رو پیدا کنیم، یک چیزی میشه دیگه.

داغ دلم تازه میشه. یادم میاد، نمیدونم سایت هم میهن هنوز هست یا نه، ولی اون زمان خیلی اذیت کن شده بود. تازه، اون موقع دنبال شوهر هم نمیگشتم. بعدا با چند نفر دیگه رفتیم تو سایت رقیبش. هرکسی رو به نوعی اذیت کرده بود. به نوعی کاربرانش رو قاطر و الاغ فرض کرده بود.

بعد از اون رفتم نی نی سایت. اونجا پست گذاشتم که دنبال شوهر میگردم. بلافاصله کلی کاربر جوابم دادن که اونم پستم رو حذف کرد. با تجربه ای که در سایت هم میهن داشتم میدونستم که این سایت هم سایت نمیشه.

یک سایت دیگه بود به اسم پیوند. رفتم توش و حسابی هر چی گزینه داشت پر کردم. آخ بگم دوباره به احراز هویت از گوشی برسه و دیگه نتونم کاریش کنم؟ بلافاصله فتا مسدودش کرد. یک چند نفری ابراز علاقه کرده بودن که اونا رو هم نمیشناختم. بهشون چی میگفتم؟

یاد دخترهای بدجنس هم اتاقیم تو خوابگاه افتادم. خودشون میگفتن خانوم دکتر، تا حالا کسی مثل ماها دیده بودی؟ نه، جدا تا اون موقع. یک مقدار خلاف و یک مقدار سیگاری و یک مقدار بگی نگی ارتباطات خاص داشتن. از اونا بودن که باید با خودم میگفتم سر نخ این شوهر نکردنام رو باید از ارتباطات شکل گرفته اونا پیدا کنم. نه از این جهت که رفته بودن دوست پسرهاشون رو انتخاب کرده بودن و مثل آقاشون باهاشون برخورد میکردن، نه. از این جهت که عجیب ارتباطات خاص داشتن. تو عمرم کلی آدم گفته بودن که قیافه مثل من رو پیدا کرده بودن، ولی اینا که گفتن باورم نمیشد که عین خودم یکی برام پیدا کرده بودن و عکسش رو هم آورده بودن. میگفتن خانوم دکتر میخوای دوست شدنت رو باهاش جور کنیم؟

راست میگفتن. این کار رو میکردن. بالاخره هرچی بود هم اتاقیشون بودم که باهاشون چند شبی نمک گیر شده بودیم. اما این نوع و این گونه، وجود بشری و این ارتباط با رده بالای دانشگاهی مشکوک بود.

فساد از دانشگاه.

نه از سمت دانشجوها، و بلکه از سمت خود اساتید دانشگاه و خود کارمندانشه. اونجا دختره میگفت میریم دور دور با کارمند دانشگاه. کارمند دانشگاه یادشون میداد که به هر عضوی در این مملکت حق فحش دادن دارند به جز رهبری.

من براشون مهره ای ناچیز بودم که با یک تیپا میتونستن مشکلشون رو باهاش حل کنن. مخصوصا وقتی که میدیدن اه، چه بامزه، شوهر هم که نکرده.

راست میگفتن. شوهر هم که نکرده بودم. من چقدر با اونا فرق داشتم؟

دختره 4 سال ازم کوچکتر بود. بقدری مطمئن بود که دوست پسرهاش رو به خاطر قد و زیباییش داره که یک ذره جای پاهاش قرمز شده بود از نگرانی یکسره دنبال کرم مرم بود.

فقط اگر اندکی میدیدن که من قدرت پول درآوردن دارم کمی با خودشون میگفتن شاید هم حرفاش رو راست بزنه و شایدم درست بگه.

بعد از اون، زن داییم بود. زن داییم میگفت آدمی که اونطور مثل شوهر من دنبال زنش نباشه، شوهر نمیشه. دروغ میگه. هرکسی با هر رابطه ای به تو هر حرفی زد، هرچی گفته به جز قصد ازدواج داشته.

راست میگفت. فکرش رو که میکنم عمه ام خیلی دوست یک کتک درست حسابی بخورم. عموم هم موافق بود. بابام یک در کمد سالم تو خونه نذاشته، اون این مطالب رو که تایپ میکنم در لحظه نخونه.

چند نفر شدن که میخواستن سر به تنم نباشه؟ چند نفر.

آدمای بالغی که اختیار اعمالشون رو داشتن.

جریان شوهر نکردن ماها پیچیده تر از جریان دوره گوتیک غربی هاست. جریان یک جورایی از دانشگاه و از خود همین کسایی هدایت میشه که سامانه ها و سایت هاشون رو هی رونمایی میکنن. سایت همسانگزینی همدم. سایت همسان گزینی دانشگاه فردوسی، سایت همسان گزینی نهاد رهبری، اینا همه اش کشکن. راست میگن، بیان تو همین بخش نظرات خودشون رو رو کنن. نه اینکه به بهای آبروریزی خودشون بخوان یکسره آبروی من و امثال من رو به عنوان دهه شصتی ببرن و قضیه رو پلیسی کنن.

همسر کلاه بردار

من برادرم همه جهاز زنش رو کامل داد. با پول ماها. مهریه هم همون قدر که قانون حد گذاشته بود، چیزی حدود صد و ده سکه. از نظر قانونی جهاز پای پسره. حالا همسر من؟

هیچ. از اول پاش رو کرد توی یک کفش که نرخ جهاز تو اون زمان دوازده میلیون تومنه. اصلا قصد مهریه دادن هم از همون اول نداشت. فقط چشمش هم دنبال این بود که همین یک بچه هم نداشته باشیم تا حتما طلاق رو کامل ازم بگیره. شانس آوردم پسر دار شدیم.

نگاه میکنم هیچ کی تو فامیل اینطوری با پسر ازدواج نکرد مگر اینکه طلاق گرفت. حالا فکر کنید من چقدر وامونده بوده ام که به پای یک همچین پسر بمونم.

من که جهیزیه کاملی بردم. خواهرشوهرم همش می گفت جوونای الآن مفت بدست میارن ولی ما خودمون کارکردیم جهاز خریدیم. حالا من از همون درسای حرفه فن کلی بافتنی و لباس و سیسمونی اینا جمع کرده بودم اون هی میومد هنرهای دستی و آشپزیش رو جلو میوورد به چشم میوورد. اگر میخواستم اینایی که این دونه دونه میوورد جلو نشون میداد منم نشون میدادم هنرهای من بیشتر میشد. حالا چی؟ خودش تا دیپلم درس خونده از اونجا به بعد شوهر گیرش اومده من بعد از تحصیلات تکمیلی دارم شوهر میکنم. شوهرم هم همش غر میزد که این کمه و اون کمه. فقط خواهر شوهر هم نبود. پدر شوهرم هم همین طور تکرار میکرد. کلا از اون موقع تا حالا با این همه سرویس طلا و عروس که از فامیل به عنوان هدیه عروسی گیرم اومد شوهرم 30تومن انداخت جلوم. یک بار هم ازخونش بیرونم کرد. یک بار که چه عرض کنم. من ساده بودم هر بار میگفت میرفتم. اونم هربار خیلی شیک ومجلسی این کار رو میکرد. خیلی پر رو بود. الآن که فکرش رو میکنم کیف میکنه از اینکه برم با کسی اینطوری درد دل کنم بیشتر حرص میخورم. ازوسایل خودش هم هیچ وقت نمیذاشت من استفاده کنم. دوتا خونه و یه ماشین داره که قشنگ مال خودشن. یک لپ تاپ داره که از همون اول یک بار هم نذاشت پشتش بشینم. الآن چند ساله که شوهر کرده ام؟ هشت ساله، هنوز که هنوزه مادرشوهر و خواهر شوهر و هر چی فامیل داره تو خونه زندگی ما سرک میکشن. همه هم یک طوری مثل رئیسا نگاه عاقل اندر سفیهی دارند. بدبختی اینه که خونواده خودم که مثل خودم ساده ان. فامیلمون هم پشتیبان من نیستن. برعکس پسره که خونواده اش در زهر چشم گرفتن ازم هیچ وقت هیچ کوتاهی نکردن. همه توافق داشته باشن که هر آن توافقی طلاق بگیریم با یه دونه پسر؟ هربار به من میرسن اسم یکی از بچه های فامیل رو که باهاش در ارتباط نبوده ام از اول رو میارن با کلمه آشتی. آشتی کن دیگه! حتی بابام هم پشت سرم نیست. لعن و نفرین خونواده م رو برام گذاشته ان. از اونا خنگی، از من حضور در صحنه کارزار. هر طور نگاه میکنم همسرم همه جوره سرمو کلاه گذاشته تا حالا. از همون روزای اول فقط کارش این نبود که هی عقدمون رو به تعویق مینداخت، هربار یک نفر رو نشون میکرد و اونو نشون میداد نگاه کن این حقت رو خورده. قشنگ منم ساده، فکر میکردم همسرم با منه، با من همفکره. قشنگ با هرکی این همسر اسم میوورد درگیر میشدم. هزار تا فکر هم میکردم. مثلا میدیدی یک سال گذشت از عروسی دختره حالا بچه دار شدن. همسر دست به یکی با حتی فامیل دختره رو به چشم من میووردن. نگاه کن این عروسی کرده! نگاه کن حالا بچه دار شده! نگاه کن دوست داشتی فلان لباس رو تن فلان بچه ببینی ...

مشکل این بود که من فکر میکردم اگر هرکسی از فامیل در اومد گفت ناراحت باش، و به خاطر بدی توئه که تو این شرایطی، فکر میکردم لااقل همسرم با منه. فکر نمیکردم که پشت این قضایا در درجه اول خود همسره. فکر نمیکردم که اونه که میخواد بهم بگه نگاه کن که تو هیچ چی نداری، نگاه کن حتی من رو هم نداری، همسر که چه عرض کنم مار افعی، مار بوآ. نیش نیش نیش. خودش رو پشت قایم میکرد تا فامیل افعی باهام دربیوفته. چقدر طول کشید که فهمیدم این خود نکبتشه که عامله.

چقدر مادرم دعا کرد که داماد نکبت گیرش بیاد.

همون چیزی که باید یادت بره

امروز کمرم صاف شد. از بس تو این صفحات وب مطالب قشنگ درباره صنایع دستی ایران پیدا میکردم نمیتونستم این لپ تاپ رو ول کنم. یک چیزایی هم بخصوص اسماشون برام جدید بود. مثلا کپو بافی، یا ممقان دوزی، یا زغره (ژغره دوزی). بخوام لیست چیزایی که برام جدید بود رو بگم قدر همین یک روز که پشت سیستم بودم باید براتون تایپ کنم. اونم که کی حوصله شو داره. اینو گفتم یاد جستجوهای چند وقت پیشم تو نت با کلمات انگلیسی افتادم. چقدر این برندهای خارجی، ترکی، انگلیسیو هندی روی مد و لباسشون کار میکنن. اصلا با هم رقابت میکنن. یک جا میبینی هندیه کد رایگان گذاشته و در عوض داره تبلیغ مد لباس هندیش رو میکنه. انگار برندی هم حراج کرده که اگر کسی تو سایتش به نحوی برام تبلیغ کرد منم مثلا انقدر بهش میدم. چون همونجا که تبلیغ مد هندی رو با صنایع دستیش مثل خامه دوزی میکنه، همون جا هم اسم یک چند تا برند رو میاره. اسم چند ناحیه بزرگ از دنیا رو آوردم، ولی اسم چین و ژاپن رو نیاوردم. اصلا شاید اینا لازم نباشن کسی بهشون بگه. خودشون تند تند انیمه درست میکنن و به صورت عملی با لباس های رزمی و با فرهنگی که توش درهای بسته اقتصادی دنبال کرده یک مد خاصی پیدا کرده اند. نگاه میکنی کفش و صندل چینی و ژاپنی دو نوع متفاوت و متمایزن. به عکس های زنان چینی در شرق نگاه میکنی، کفش یک جور میپوشن. فکر کنم کارخونه همه زن های چینی یکی باشه. انقدر یکنواختن.

در ایران یک مرد نمکی از باستان به ما به ارث رسیده و نشون میده که کفش های زیبایی میپوشیده. حالا نمیدونم ما رسم مد کشورمون از باستان تا حالا دستخوش چه استعماری شده دیگه.

دیگه نگاه کردم این اپلیکه دوزی. خودم حدس میزدم مثلا شاید از Application انگلیسی گرفته باشه. بررسی کردم میشه مثلا Applique. فکر کنم اول فرانسوی بوده. بعد وارد فرهنگ لغت انگلیسی شده و باز در ایران امروز به خودمون برگشته. حالا فکر میکنید به فارسی چی میشه؟

میشه تکه دوزی! انقدر بیکلاس بوده که حتما باید لقمه رو در حد فرهنگ لغت چند کشور انگلیس و فرانسه میچرخوندیم؟ دیگه قسمت شده دیگه.

یا مثلا اون «اچ کردن». بررسی کردم میشه قلمزنی. ترجمه Etching که به فارسی ترجمه می کنن (H کردن یا سونش!).

چرا بر سر فرهنگ زبان فارسی این بلاها میاد؟ یکیش اینه که برامون شاید سخت باشه که به زحمت و رنج هنردست خودمون ارزش بدیم و استفاده کنیم. مدرسه که میرفتم. یک بار سر کلاس گفتم این آشغال رو میندازم دله. روی حرف د فتحه است. همون جا اصلاح زبان رو بهم یاد دادن و از اون موقع به بعد سخت شد این کلمه رو دیگه استفاده کنم. در عوض همیشه میگم سطل آشغال. حتی اگر دو کلمه باشه.

حالا چرا اینو گفتم. برای اینکه میخوام بگم یکی از هنرهای قدیم صنایع دستی ما همین دلوچه دوزی هست. که ترجمه آن میشه آوند آبکشی و بیشتر از پوست و گاهی فلز دوخته میشه.

ماها نه تنها قرار نیست از ساخته های دست خودمون استفاده کنیم، بلکه قرار نیست زبان خودمون رو هم حفظ کنیم.

استفاده از هنر دست دیروز تلفیق هنر و صنعت امروز رو نیاز داره. صنایع دستی و خواستگاه اون که همیشه هست، کمی صنایع بالادستی دست مردم نیست که اونم ایشالله درست میشه.

 اینم یک عکس خوشگل از هنر دیروز که امروز به دست ما رسیده:

تصویر بالا یک عکس از هنر رودری دوزی ایرانیه که بعد از دوخت طرح گل ها با بخیه هایی روی پارچه، با ظرافت با قیچی الیاف زیرین گل ها رو در میارن و در نهایت چیزی مثل شکل توری در میاد.

اگر بگن از ... هم عکس بگیر، میفرستی؟

رفته ام، درگاه زرین پال بگیرم. یک بار دیگه قبلا دیده بودم چند نفری رو مجبور کرده اند که کنار یک کارتی مثل کارت ملی، پاسپورت و غیره بایستن و عکس بفرستن. حالا دیگه گفتم این کار رو بکنم که همسر نذاشت. خیلی جدی فرم اینترنتی درست کرده اند، میگن اصل کارت ملی خود را در قسمت مربوطه بچسبانید و از خودتان در حالی‌که فرم احراز هویت را در دست گرفته‌اید عکس بگیرید.

۳. از کارت ملی خود به صورت جداگانه عکس بگیرید.

۴. عکس‌های گرفته شده را بارگذاری و ارسال کنید.

نکته: از فرم احراز هویت پرینت بگیرید یا متن آن را عینا روی کاغذ A4 بنویسید.

حالت دستوری، و بدون حتی کمترین احترامی مثلا شامل «لطفا». گویی زبان فارسی لطف کردن نداره! آخرش هم اگر شرکتی یه همچین چیزی باید بنویسی:

برای ثبتِ حساب حقوقی، نیاز است یک معرفی‌نامه‌ی رسمی با سربرگ شرکت، به علاوه‌ی مهر و امضاء مدیرعامل و شناسه‌ی ملی شرکت، بارگذاری کنید. لطفا توجه داشته باشید که معرفی‌نامه‌ خطاب به زرین‌پال باشد و فردی که در زرین‌پال ثبت‌نام کرده است در معرفی‌نامه به عنوان رابط اداری و مالی معرفی شده باشد.

انگار نه انگار، روزها و ماه‌ها و سال‌ها، رفتی امضا امضا، ثبت ثبت اداره ثبت شرکت‌های قوه قضائیه، که یک شماره ثبت شرکت بهت بدن.

حالا من باید بگم، من ایرانی چه فرهنگ بلندی دارم؟!

حالا این عکس از خودت کنار پاسپورتت، یا کارت ملیت، رو قبلا یک جای دیگه هم دیده ام. اونجا که مثلا یک نفری میخواد خودش رو بعنوان فاسد اینترنتی معرفی کنه! اونجا که میخوان بالاش کنن! حالا همسر میگه، از گشنگی بمیریم، نمیذارم عکست رو اینجوری بذاری تو اینترنت

بیچاره من که این همه گشته ام این سایته رو پیدا کرده ام، حالا وقتی اومده ام این عکس رو بعنوان مرحله پنج و شش بفرستم همسر مییگه نمیخواد، نیاز به دوقرون دریافت پول اینترنتی نداریم، حتی اگر متولی این کار خود دولت از بالا باشه.